یادداشت های یک شهروند نسبتا دغدغه مند!



در دوران هنرجویی دوره فیلمسازی انجمن سینمای جوانان بجنورد تا به امروز سه فیلمنامه نگاشته ام که در لینک های زیر میتوانید فایل آنها را دانلود و استفاده بفرمایید.

 

توجه: هر سه فیلمنامه کوتاه داستانی هستند.

 

عناوین فیلمنامه ها به ترتیب: عشق خیالی(دوستت دارم، البته مشروط)، مادر من و تولیدی شماره 11

 

نویسنده: سید مهدی کیوان زاده

 

فیلمنامه اول

 

فیلمنامه دوم

 

فیلمنامه سوم

 

 

 

منتظر نقد های شما هستم. (نه فقط واقعیت، که حقیقت نیز نیازمند نقد است).


در دوران هنرجویی دوره فیلمسازی انجمن سینمای جوانان بجنورد تا به امروز سه فیلمنامه نگاشته ام که در لینک های زیر میتوانید فایل آنها را دانلود و استفاده بفرمایید.

 

توجه: هر سه فیلمنامه کوتاه داستانی هستند.

 

عناوین فیلمنامه ها به ترتیب: عشق خیالی(دوستت دارم، البته مشروط)، مادر من و تولیدی شماره 11

 

نویسنده: سید مهدی کیوان زاده

 

فیلمنامه اول

 

فیلمنامه دوم

 

فیلمنامه سوم

 

 

 

منتظر نقد های شما هستم. (نه فقط واقعیت، که حقیقت نیز نیازمند نقد است).


این روزها که روزمره زندگانی مان دستخوش تغییر شده و تاریخ ها و زمان ها و ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها و روز و شب مان را قاطی کرده ایم، (به نوعی باید در تماس های نسبتا به درد نخور مجازی، یزدانیان وار بپرسیم: در دنیای تو ساعت چند است؟)، هر انسانی راهی برای این روزهای نچسب می یابد. راهی که گذر این دوران که متاسفانه فی المدت المعلوم هم نیست را برایش آسان ساخته و ذهنش را آرام سازد. (چه بسا جسم هم آرام بگیرد و در خانه بماند).

انتخاب من همچون همیشه فیلم است. پیش از دوران کرونا به طور میانگین حداقل دوبار در هفته به سینما میرفتم. گالری گوشی ام پر شده بود از اسکرین شات بلیت های رزرو شده با شوقی که هر کدام بارکد خاص خودشان را داشتند. من پای ثابت این برنامه بودم و عموما(در حدود هشتاد درصد موارد) همراه یا همراهان جانی هم داشتم که با دعوت حقیر، حضور در سالن سینما را در برنامه شان قرار داده بودند.

امروز اما نمیشود. نمیتوانم این کار را بکنم. سینما تعطیل است. سینماها و مراکز فرهنگی ایران خیلی زودتر از سایر مراکز کشور، به دلیل شیوع ویروس منحوس کرونا، تعطیل شد و احتمالا بسیار دیرتر نیز بازگشایی خواهند شد. البته این در ذات خودش خبری خوب است. حداقل هنر هفتم نشان میدهد که جان هموطنانش برایش اهمیت دارد(با عنایت به سینماماشین برج میلاد عرض میکنم). اما نکته نهفته در این بحث این است که هرجا صحبت از تعطیلی و پلمب و توقیف و . میشود، قطعا سینما، تئاتر و یا کنسرت زودتر از سایر بخش ها مورد هدف قرار میگیرند و درواقع همیشه پایشان در میان است. و این وضعیت مطلوبی نیست.(از حواشی اکران آنلاین هم بگذریم).

اکنون که در حال نگارش این متن هستم، روزهای بسیاری است که دست برقلم نبرده ام. (ناپرهیزی کرده ام). درکلاس های مجازی دانشگاه هم حضور موثری ندارم. حقیقتا مطالعه هم ندارم. (به جز متون ماهنامه فیلم و چند متن تلگرامی). این کسب کار و کار من شده است: تماشای فیلم. فیلم دیدن، فیلم دیدن و بعدش هم فیلم دیدن.

این هفته فیلم هت تریک- رامتین لوافی- را مشاهده کردم و مختصر به سر وشکل آن میپردازم:

هت تریک فیلمیست ویژه علاقه مندان به سینمای فرهادی. لوافی فیلمساز کهنه کار و البته کم کار سینمای ایران، در جدید ترین اثرخود(هت تریک)، که بهترین فیلمش هم هست، با آفرینش یک درام پرتعلیق و سرشار از گره به مسائل روابط شویی و شرط بندی فوتبال به عنوان دو پیکره اصلی فیلم میپردازد و با پرداخت مناسب شخصیت های کاملش که با بازی های روان بازیگرانش هم عجین شده(بویژه امیرجدیدی و ماهور الوند)، یک اثر سینمایی کامل میسازد.

هت تریک جذابیت دارد. و میخواهد که این طور باشد. از ها کردن امیرجدیدی بر روی شیشه و هک کردن قلب با انگشت اشاره و آغاز تیتراژ ژورنالیستی طورش بگیرید(که البته میتوانست موسیقی بهتری هم داشته باشد)، تا پایان تروتمیز آن که با دو " نه " ی محکم و متقن از سوی لیدا(پریناز ایزدیار) همراه است.

هت تریک داستان روابط است. دغدغه ها و پرسش هایی که فیلمساز را بنا داشته تا فیلمنامه را بنویسد در باب همین است. این که یک دروغ چقدر میتواند ماهیت یک رابطه را مخدوش کند؟ این که تکرار کردن اشتباهات تا چه تاحدی قابل تحمل است؟

هت تریک داستان ماست. ما دروغ میگوییم، منفعت طلبیم، اما درکنارش گاهی میبخشیم و عذرخواهی میکنیم. هت تریک داستان همه ما انسان های خاکستری عصر جدید است.(گاه مایل به سفید، گاه مایل به سیاه!).

در این میان نباید از طراحی صحنه و لباس موزون این فیلم نیز به سادگی گذر کرد. در آپارتمان قدیمی که سیم کشی هایش لامپ ها را زود خراب میکند و دروغ ها یکی پس از دیگری فاش میشوند، چه رنگ ها و تم هایی داریم؟ نورپردازی نماها، شکل و طرح و رنگ لباس ها و همه چیز با هم جور هستند و چنان با تاروپود مفاهیم و دیالوگ ها و سروشکل فیلم در آمیخته اند که تفکیکشان از بدنه اصلی فیلم ناممکن به نظر میرسد!

به عقیده من هت تریک علیرغم دارا بودن وجوه و مولفه های سینمای فرهادی، اثری کاملا مستقل محسوب میشود. نخست به دلیل ارائه پایانی متقن و دوم به دلیل وجود سکانس فوق العاده آشتی ماهور الوند و صابر ابر که با دوباره برپا کردن گیاهی که گلدانش شکست، در کاسه ای سفالی و در محیط گرم آشپزخانه منزل رها(ماهور الوند) شکل میگیرد. (در این سکانس از امید، آشتی و احساس محبت و بخشش انسان ها لذت میبریم)، اما در سوی دیگر داستان، لیدا(پریناز ایزدیار) تصمیم دیگری میگیرد. او نمیبخشد. او میخواهد تمام کند. اما ما به او حق میدهیم. چرا؟

اینجا بحث فیلم است. به پرسش اصلی فیلمساز برمیگردیم. کی و کجا ببخشیم و بگذریم؟ و کی و کجا اصطلاحا کات کنیم؟ یالااقل قهر کنیم. اینها به چه چیزی بستگی دارند؟ میان رازهای برملاشده و دروغ های پنهان شده چه تفاوتی هست؟ آستانه تحمل ما مهم است یا آستانه شعور طرف مقابل؟ این ها پرسش های اصلی هت تریک اند. این ها اندیشه های جاری در روح این فیلم و ذهن فیلمساز هستند.

و اما تنها ایراد فیلم، رها شدن و به نوعی تصنعی بودن ایده تصادف است که کارکرد خاصی ندارد و در نهایت هم به طور نیم بند ختم به خیر میشود. در واقع تصادف اصلا ربطی به فیلم ندارد و صرفا یک بهانه است تا همه به منزل رها(ماهور الوند) بروند و ماجرا تازه آغاز شود.

 

هت تریک را برای یکبار هم که شده ببینید و لذت ببرید. ارزشش را دارد.

 

انتخاب های ویژه:

1-میم پیه(فیلم را ببینید تا متوجه شوید!)

2-مثل ماهی خوابیدن صابر ابر در خودرو

3-لاس پالماس و رئال

4-همایون ارشادی( فقط به خاطر حضور کوتاهش در فیلم) و

5- ترش رو (زندوکیلی)

 

با آرزوی سلامتی برای همه و با آرزوی بازگشایی مجدد سالن های مظلوم سینما

 

(#کرونا-خر-است)

 


این روزها که روزمره زندگانی مان دستخوش تغییر شده و تاریخ ها و زمان ها و ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها و روز و شب مان را قاطی کرده ایم، (به نوعی باید در تماس های نسبتا به درد نخور مجازی، یزدانیان وار بپرسیم: در دنیای تو ساعت چند است؟)، هر انسانی راهی برای این روزهای نچسب می یابد. راهی که گذر این دوران که متاسفانه فی المدت المعلوم هم نیست را برایش آسان ساخته و ذهنش را آرام سازد. (چه بسا جسم هم آرام بگیرد و در خانه بماند).

انتخاب من همچون همیشه فیلم است. پیش از دوران کرونا به طور میانگین حداقل دوبار در هفته به سینما میرفتم. گالری گوشی ام پر شده بود از اسکرین شات بلیت های رزرو شده با شوقی که هر کدام بارکد خاص خودشان را داشتند. من پای ثابت این برنامه بودم و عموما(در حدود هشتاد درصد موارد) همراه یا همراهان جانی هم داشتم که با دعوت حقیر، حضور در سالن سینما را در برنامه شان قرار داده بودند.

امروز اما نمیشود. نمیتوانم این کار را بکنم. سینما تعطیل است. سینماها و مراکز فرهنگی ایران خیلی زودتر از سایر مراکز کشور، به دلیل شیوع ویروس منحوس کرونا، تعطیل شد و احتمالا بسیار دیرتر نیز بازگشایی خواهند شد. البته این در ذات خودش خبری خوب است. حداقل هنر هفتم نشان میدهد که جان هموطنانش برایش اهمیت دارد(با عنایت به سینماماشین برج میلاد عرض میکنم). اما نکته نهفته در این بحث این است که هرجا صحبت از تعطیلی و پلمب و توقیف و . میشود، قطعا سینما، تئاتر و یا کنسرت زودتر از سایر بخش ها مورد هدف قرار میگیرند و درواقع همیشه پایشان در میان است. و این وضعیت مطلوبی نیست.(از حواشی اکران آنلاین هم بگذریم).

اکنون که در حال نگارش این متن هستم، روزهای بسیاری است که دست برقلم نبرده ام. (ناپرهیزی کرده ام). درکلاس های مجازی دانشگاه هم حضور موثری ندارم. حقیقتا مطالعه هم ندارم. (به جز متون ماهنامه فیلم و چند متن تلگرامی). این کسب کار و کار من شده است: تماشای فیلم. فیلم دیدن، فیلم دیدن و بعدش هم فیلم دیدن.

این هفته فیلم هت تریک- رامتین لوافی- را مشاهده کردم و مختصر به سر وشکل آن میپردازم:

هت تریک فیلمیست ویژه علاقه مندان به سینمای فرهادی. لوافی فیلمساز کهنه کار و البته کم کار سینمای ایران، در جدید ترین اثرخود(هت تریک)، که بهترین فیلمش هم هست، با آفرینش یک درام پرتعلیق و سرشار از گره به مسائل روابط شویی و شرط بندی فوتبال به عنوان دو پیکره اصلی فیلم میپردازد و با پرداخت مناسب شخصیت های کاملش که با بازی های روان بازیگرانش هم عجین شده(بویژه امیرجدیدی و ماهور الوند)، یک اثر سینمایی کامل میسازد.

هت تریک جذابیت دارد. و میخواهد که این طور باشد. از ها کردن امیرجدیدی بر روی شیشه و هک کردن قلب با انگشت اشاره و آغاز تیتراژ ژورنالیستی طورش بگیرید(که البته میتوانست موسیقی بهتری هم داشته باشد)، تا پایان تروتمیز آن که با دو " نه " ی محکم و متقن از سوی لیدا(پریناز ایزدیار) همراه است.

هت تریک داستان روابط است. دغدغه ها و پرسش هایی که فیلمساز را بنا داشته تا فیلمنامه را بنویسد در باب همین است. این که یک دروغ چقدر میتواند ماهیت یک رابطه را مخدوش کند؟ این که تکرار کردن اشتباهات تا چه تاحدی قابل تحمل است؟

هت تریک داستان ماست. ما دروغ میگوییم، منفعت طلبیم، اما درکنارش گاهی میبخشیم و عذرخواهی میکنیم. هت تریک داستان همه ما انسان های خاکستری عصر جدید است.(گاه مایل به سفید، گاه مایل به سیاه!).

در این میان نباید از طراحی صحنه و لباس موزون این فیلم نیز به سادگی گذر کرد. در آپارتمان قدیمی که سیم کشی هایش لامپ ها را زود خراب میکند و دروغ ها یکی پس از دیگری فاش میشوند، چه رنگ ها و تم هایی داریم؟ نورپردازی نماها، شکل و طرح و رنگ لباس ها و همه چیز با هم جور هستند و چنان با تاروپود مفاهیم و دیالوگ ها و سروشکل فیلم در آمیخته اند که تفکیکشان از بدنه اصلی فیلم ناممکن به نظر میرسد!

به عقیده من هت تریک علیرغم دارا بودن وجوه و مولفه های سینمای فرهادی، اثری کاملا مستقل محسوب میشود. نخست به دلیل ارائه پایانی متقن و دوم به دلیل وجود سکانس فوق العاده آشتی ماهور الوند و صابر ابر که با دوباره برپا کردن گیاهی که گلدانش شکست، در کاسه ای سفالی و در محیط گرم آشپزخانه منزل رها(ماهور الوند) شکل میگیرد. (در این سکانس از امید، آشتی و احساس محبت و بخشش انسان ها لذت میبریم)، اما در سوی دیگر داستان، لیدا(پریناز ایزدیار) تصمیم دیگری میگیرد. او نمیبخشد. او میخواهد تمام کند. اما ما به او حق میدهیم. چرا؟

اینجا بحث فیلم است. به پرسش اصلی فیلمساز برمیگردیم. کی و کجا ببخشیم و بگذریم؟ و کی و کجا اصطلاحا کات کنیم؟ یالااقل قهر کنیم. اینها به چه چیزی بستگی دارند؟ میان رازهای برملاشده و دروغ های پنهان شده چه تفاوتی هست؟ آستانه تحمل ما مهم است یا آستانه شعور طرف مقابل؟ این ها پرسش های اصلی هت تریک اند. این ها اندیشه های جاری در روح این فیلم و ذهن فیلمساز هستند.

و اما تنها ایراد فیلم، رها شدن و به نوعی تصنعی بودن ایده تصادف است که کارکرد خاصی ندارد و در نهایت هم به طور نیم بند ختم به خیر میشود. در واقع تصادف اصلا ربطی به فیلم ندارد و صرفا یک بهانه است تا همه به منزل رها(ماهور الوند) بروند و ماجرا تازه آغاز شود.

 

هت تریک را برای یکبار هم که شده ببینید و لذت ببرید. ارزشش را دارد.

 

انتخاب های ویژه:

1-میم پیه(فیلم را ببینید تا متوجه شوید!)

2-مثل ماهی خوابیدن صابر ابر در خودرو

3-لاس پالماس و رئال

4-همایون ارشادی( فقط به خاطر حضور کوتاهش در فیلم) و

5- ترش رو (زندوکیلی)

 

با آرزوی سلامتی برای همه و با آرزوی بازگشایی مجدد سالن های مظلوم سینما

 

(#کرونا-خر-است)

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فرهنگستان دیجیتال دانروز دانلود برای شما مطالب اینترنتی فانوس خیال آسمان دیجیتالی وبلاگ جامع معماری پاتوق من عارفانه پدر